قفس ناراحت

ساخت وبلاگ
پرنده

یک قفس نشسته روی شاخه ای

غصه می خورد ، دلش پر از غم است

جای گرم و خالی پرنده ای

توی قلب مهربان او گم است

آن پرنده ای به او که هیچوقت

سهمی از ترانه اش نداده است

میهمان خانه اش نمی شود

دل به آب و دانه اش نداده است

آن قفس همیشه دوست بوده است

دوست با تمامی پرندگان

میله های او اگر چه سرد و سخت

خیره چشمهای او به آسمان

آن قفس هزار بار گفته است

قلب من چون آشیانه ی شماست

بذرهای مهربانی دلم

تا همیشه آب و دانه ی شماست

لحظه لحظه های زندگی او

شعرهای غصه را سرودن است

حدس می زنم که سهم او فقط

روزهای بی پرنده بوده است

کودک ومطالعه...
ما را در سایت کودک ومطالعه دنبال می کنید

برچسب : ناراحت, نویسنده : rastegarchildliba بازدید : 145 تاريخ : جمعه 31 شهريور 1396 ساعت: 19:59